





این روزها
دلم خیلی هوایت رامیکند
فلانی به خودت نگیر...
مرگ رامیگیویم!
بزرگترین اشتباهم این بودکه...
به کسی که بایدلگدمیزدم...
لبخندزدم...!
به اینکه راحت دروغ میگویی عادت کرده ام
ولی...
دلم میسوزدوقتی برای اثبات دروغت...
میگویی...
به جان توکه دوستت دارم...!
به شانه ام زدی...تابرگشتم،رفته بودی...
بی انصاف به یادآوردن تنهاییم شوخی قشنگی نبود...!
تنهایی...
چیزهای زیادی به انسان می آموزد
اما...
تونروبگذارمن نادان بمانم...
توبگوطلاس وقتی ازچشم افتاد
قاطی آشغالاست!
حوصله ات که سرمی رود
بادلم بازی نکن،
من دربی حوصلگی هایم
باتوزندگی کرده ام
خداوندا...!
کاری کرده ام مراببخش،
ازتوچه پنهان !
یکی راهم قدتو
دوست دارم!
روی هرپله ای که باشی خدایک پله ازتوبالاتراست،
نه به این خاطرکه خداست برای این که دستت رابگیرد
زندگی رابایدازگرگ آموخت،
بادوستانش به شکاروصحرامیرودوغذامی خورد،
ولی شبهابایک چشم بسته می خوابد،
شایداومعنی رفاقت رافهمیده باشد...!
کاش...
یک نفربودکه می گفت به من:
همه ی آن من ازآن توباشد...
وقتی که دلت می گیرد!
کسی که دوستت داشته باشه
تواوج اختلاف
نه میره...
نه میذاره توبری...!
هیچ وقت قرص هایی که حال آدم راخوب میکنند...
جای "خوب هایی"راکه دل آدم راقرص میکنندنمیگیرند...
وتوخوب منی...
هی قاضی !
نامردی اگرننویسی حکم "سنگسار"برای کسی که دربالین من است،
ولی درفکردیگری...
وقتی که تونیستی
مهربانی دیگران غمگینم می کند

گاهی دلــت نــمیخواهــد
دیــروز را به یاد بــیاوری
انگــیزه ای بــرای فــردا هـم نــداری . . .!!!
و حال هــم که
گاهی فــقــط دلــت میخواهــد
زانوهایــت را تــنگ در آغوش بــگیری
وگوشــه ای از گوشــه تــرین گوشه ای که می شــناسی
بـنـشینی و فـقـط نــگاه کـنی . . .!!!
گاهی دلگــیری
شایــد از خودت ....!!!

عاشق باشی یا نباشی
روزی در اوج بودی
عاشقانه هایت دنیا را بر میداشت
در هیاهوی شلوغی خیابان ها
معشوقت محکم تر از خدا هوایت را داشت
راستش دیدنش هرچند کوتاه امیدی بر نا امیدی هایت بود
زندگی مانند ضربان قلب است
پایین و بالا
همان گونه که بر اوج بودی و عرش
روزی خواهی بود در فرش
مهم اینست اشتباه کردی
نباید بیش از حد دل میدادی
انسان است دیگر
ظرفیت دارد
بیش از اندازه محبت کنی خودش را گم می کند
تو می مانی و تنهایی و احساس برد برای او
راستش تنهاییت را کم ارزش ندان
زیرا این تنهایی حاصل تجریه است
و تجربه حاصل این است دیگر دل ندهی
و آن اشتباه را تکرار ...

در خواب کلید هر چه در ، دستم بود
زیباتر از این خواب ندیدم خوابی
بیدار شدم دست تو در دستم بود

همیشه فکر میکردم اینکه بی دریغ به کسی محبت کنی
هواشو داشته باشی
به یادش باشی
باهاش صادق باشی
بهش آرامش بدی
دوستش داشته باشی
میتونی اون آدم رو برای همیشه تو زندگیت داشته باشی
چیزی نگذشت که
فهمیدم زهی خیال باطل
اگر قرار باشه کسی برای همیشه بمونه
باید تشنه نگهش داشت
تشنه محبت و دوست داشتن
و اگه سیر بشه میره
تازه فهمیدم چقدر آدما بی لیاقت هستن
کسی که باید ازش دریغ بشه تا همیشگی بشه
موندنش هیچ ارزشی نداره!!



خواهمت بدرود گویم تا زمانی دور زآنکه دیگر با توام شوق سلامی نیست
