مرا ببر به خانه ات
مرا بکش به شانه ات
برون بکن مرا جدا
از این ذهن خسته ام رها
مرا بکش به سینه ترانها بکن مرا دعا دعا
ز این دل در مانده ام
به قلب تو با خته ام
بکش دستی به گونه ام
بکن مرا دیوانه ام
زهی دستان بی صدا
کردن تو را ازمن جدا
به شوق تو خوانده ام
در چشمانت جا مانده ام
به سبک سوی کبریا
بکن مرا صدا صدا
به صوت این خندها
به گرمی نفس رها
به دقایق تحویل سال
به صفریه هفت سین مثال
در قلب من جا مانده ای
عیدت مبارک ای روزگار.....
نظرات شما عزیزان: